باستان شناس



امپراتور سابان وانگ (234م - 234م)؛

پس از مرگ امپراتور گوسو»، ولیعهد وی امپراتور سابان به امپراتوری رسید و به عنوان هفتمین امپراتور باکجه معرفی شد، اما سن کم سابان وانگ و هرج و مرج های ناشی از شکست های سنگین امپراتور گوسو فقید سبب آن شد که در چنین شرایطی عالیجناب گُی» برادر امپراتور چوگو» که فردی بسیار زیرک و البته پیر بود از فرصت استفاده کند و با جلب حمایت درباریان، امپراتور سابان را از تخت امپراتوری به زیر بکشد. این آغاز برتری خاندان جین» بر خاندان هائی بود.

سابان پس از عزل شدن، تبعید شد و حکومت 2 ماهه اش را به تاریخ تقدیم کرد.


امپراتور اونجو وانگ(موسس امپراتوری باکجه) (ق.م - 28 م)؛

 

امپراتور اونجو مؤسس سلسله "باکجه" و پسر کوچکتر امپراتوریس سوسونو» بود، که در سالق.م پس از خروج از گوگوریو به علت مسائل ی در جنوب با متحد کردن ملت جولبون و مردم هانمن»، امپراتوری باکجه را برپا نمود.

در سال 8 ق.م قبیله "مالگال" دو حمله به شیپجه انجام داد و در هردو حمله موفق گشت بخش هایی از شیپجه را فتح کند. در سال 3 ق.م بیریو از دنیا رفت و مردم به اونجو به عنوان یک امپراتور رسمیت بیشتری دادند، اونجو نیز نام امپراتوری را از شیپجه به باکجه تغییر داد و به علت تهدید هانمن توسط قبایل مالگال و حکومت "نانگ نانگ"، پایتخت را از آن جا به هان سونگ»(سئول کنونی) منتقل کرد.

در سال 5 م او پایتخت را از "هان سونگ" به "یانگ چه اون" منتقل نمود و با فرستادن پیکی حکومت "ماهان" را به اتحاد دعوت کرد ولی امپراتور ماهان نپذیرفت، در نتیجه امپراتور اونجو شروع به تربیت ارتشی سری کرد و در سال 7م. با بیرون آوردن آن ارتش به ماهان یورش برد و تمامی ممالک آن را به جز دو قلعه فتح کرد. امپراتور ماهان برای اونجو نامه تسلیم فرستاد و از او خواست به مردم آسیبی نرساند، اونجو نیز پذیرفت و در نهایت دو قلعه باقی مانده نیز تسلیم باکجه شدند. صلح بین باکجه و ماهان تا 9 سال به طول انجامید، در سال16م. گروهی از فرماندهان ماهان شورشی علیه باکجه ترتیب دادند، ولی امپراتور اونجو با رهبری ارتشی 5 هزار نفری همه آن ها را سرکوب کرد.

نقاشی منتسب به اونجو وانگ

در سال 22 م قبیله مالگال حمله دیگری به باکجه انجام داد ولی باز هم توسط اونجو سرکوب گشت. امپراتور اونجو در سال 28م  در حالی که سلطنت را به پسرش دارو وانگ» می سپرد از دنیا رفت.


 

پس از آنکه بانو سوسونو» و بومی های جولبون» به جنوب رفتند، بیریو در میچاهول» و اونجو» در هانمِن» (ویریسئونگ کنونی) ساکن شدند. بیریو پسر بزرگتر سوسونو در میچاهول حکومتی کوچک تأسیس کرد، ولی اونجو با متحد کردن قبایل جولبون و به کمک مادرش امپراتوریس سوسونو ملت شیپجه یا باکجه را تاسیس نمود. بیریو که موفقیت های پی در پی اونجو را می دید، مردم را علیه او شوراند و از او خواست امپراتوری شیپجه را به وی واگذار کند، ولی اونجو نپذیرفت، در نتیجه بیریو به هانمِن پایتخت شیپجه یورش برد، ولی ارتش اونجو او را شکست داد و اسیرش کرد، بیریو پس از آن از اونجو درخواست عفو نمود و تسلیم شیپجه گشت. از آن پس امپراتوری میچاهول تحت سلطه شیپجه درآمد.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسکلت فلزی سازان تهران سازه هوش پزشکی مجموعه مطالب تربیت توحیدی ترنم چوب آسیا گالری ساعت مد یزد فروشگاه پامنار heyvamag چت روم | چت | شهگل چت | مهگل چت | گل چت وبلاگ معرفی لوازم آرایش روباه قرمزی که می‌دوید